روزای دوسـت داشـتـنــی آتــریـســا جـون

  یه روز جمعه خوب و دوست داشتنی با آتریسا جون  21 / 6 / 93     دیروز بعدازظهر تو خونه نشسته بودیم که حوصلمون سر رفت مامان مهسا بود سرکار و تو تنهایی   اومده بودی  خونه ی  ما و پدر جون قاسم اومد و گفت بریم بیرون دور بزنیم ...     تو اسکله بابلسر یه کشتی تفریحی هست که کلی آدمو سوار میکنه و میبره وسط دریا و 1 ساعت هم اون   وسط دور میزنه برای همین ما تصمیم گرفتیم که بریم و اون کشتی رو سوار بشیم و تو هم خیلی خوشحال   بودی .     بلیط کشتی هم نفری 18 تومن اما از بچه ها پول نمیگیرن    ...

  آتریسا جونم خوشگل خاله تولد 4 سالگیت مبارک ، ایشالله تولد 120 سالگیتو برات جشن بگیریم ...   شدی دختر شاه پریون دیگه ، 3 شبانه روز تولد داشتی و البته جیب باباییتو هم خالی کردیا ،   بابایی هم مجبور شد برای این 3 شب هم کیک بگیره هم کباب بده    ا ا ا این اولین شب تولدته که زیاد ازش عکس نداریم ا ا از دومین شب تولدت هم من عکس ندارم    اما اینم از سومین شب تولدته که کلی عکس ازت گرفتم  ا ا اینجا روز تولدته با هم رفتیم پارک که بهت خوش بگذره  ا ا ایلیا و مامان سارا - خاله سپیده - آتریسا و مامان مهسا  ...